Tuesday, June 7, 2011

چه نباید کرد

مقدمه
در سال1902 ولادیمیر ایلیچ لنین رهبر حزب سوسیال دموکرات (بعدها بلشویک) در روسیه کتابی نوشت بنام "چه باید کرد". در آنجا او طرح حزب پیشرو(ونگارد) را بعنوان نیازی مبرم برای پیشبرد انقلاب ضد تزاری(دموکراتیک و سوسیالیستی) مطرح گرداند.البته او با کمال خود شیفتگی( که عمدتا یکی ازصفات ویژه خرده بورژوا ها میباشد) به غلط مدعی شد که طبقه کارگر صرفا توانائی مبارزه برای منافع اقتصادی- صنفی- اش دارد و نه بیشتر از آن!! برای همین او طرح حزبی تشکیل شده از انقلابیون حرفه ای را برای بدست گرفتن قدرت سیاسی/دولتی لازم میدید. بزبانی دیگر او "حزب" را قیم طبقه کارگر میدانست.تازه وقتی در 1917بقدرت رسید با کمال بیشرمی شوراهای واقعی کارگری را منحل و"حزب کمونیست"(که اکثریت اعضایش کارگران نبودند) را جایگزین آنها گردانید!! و به پیوست آن از طرفی با سرکوب ملوانان به  شورش برخواسته بندر کرونشدات وایزوله گرداندن و نهایتا ترور آنارشیستهای اوکرائین از طرف دیگرعملا آغاز پایان پروژه بلشویک ها(بخوان انقلاب به اصطلاح سوسیالیستی)را نواخت
                                           ************  

در اینجا قصدم اینست که برخلاف لنین لیستی, هرچند مختصر, از "چه نباید کرد"  ها را برشمرده تا بلکه بتوان در ترسیم آگاهانه حرکت های بعدی انقلابی قدمهائی هر چند کوتاه برداشته باشیم.و بلکه دراین راستا سهمی ناچیز در تدوین تئوری انقلاب آنارشیستی در ایران ایفا کرده باشیم
                                         
                                         *************
    آنارشیستها میگویند که تک تک افراد جامعه نه تنها حق دارند بلکه میبایستی درشکل دادن به سرنوشت زندگی خویش شرکت مستقیم داشته باشند.بزبانی ساده تر: هیچ کس یا کسانی "حق" اینرا ندارد که خود,گروه ,محفل و یا "حزبشان" را به جای توده ها جا زده و برای آنان تصمیم بگیرد/ند.این همان تفکر بورژوائی-لنین- قیمومیت داشتن بر مردم میباشد:ارتجاعی ست و مردود

مثلا نمیتوان گوش به یک سری "روشنفکر" فرا داد و فقط از اسارت همگان در چنبره روابط  اقتصاد سرمایه دارانه(کار مزدی و استثمار ...)سخن گفت و صرفا با دادن شعار در تظاهرات ها و فوقش تشکیل سندیکا ها و بالا بردن چندرغازی حقوق کارگران مسئولیت خود را تمام شده قلمداد کنند و خرسند از اینکه  بگونه انقلابی عمل کرده اند

یا با  ا نتخابات در هر 4-5 سال یکبار, توهم داشتن "آزادی انتخاب" ما را از خود بیخود کند و الکی خوش بین بود که به اصطلاح "نماینده" مون حقمونو خواهد گرفت!!این خیمه شب بازیها که در حقیقت نامش انتصاباته, (چرا که میبایست کلی پول در چنته داشت و توانست تبلیغات کرد.....آخه هر ننه قمری که نمیتونه کاندید بشه  و جز برای سرگرم کردن مردم و پراکندن این توهم که ما درساختن آینده خود و فرزندانمان سهیم میباشیم), را ما سیرک و نمایشی بیش نمی خوانیم. حال آنکه هستند یاوه گویان باج گیر دانشگاهی (جامعه شناسان!!) که مردم  ناآگاه را بارها به پای صندوق های رای کشانده و دلسرد شده باز گردانده اند  

یا مثلا وقتی رژیم منفور اسلامی با صرف میلیاردها دلار(بیلیون ها تومان) پول بی زبون برای ساختن مساجد و تکیه گاه ها, حقوق یاوه گویان روضه خوان (دجالان مفتخور), جشن های مذهبی ,سفر حج و...نذر کردن ها و هزار کوفت و زهر مار ارتجاعی دیگر فکر مردم را خورده وروحشان را آزرده خاطر گردانده...گوش به این به اصطلاح "روشنفکران مذهبی"(بخوان تاریک اندیشان عصر مدرنیته) داد که با کمال وقاحت آنرا "اعتقادات پاک مردم"  توصیف میکنند.حال آنکه در حقیقت توده ها را در اندر خم  کوچه تنگ و تاریک خرافات نگاه داشته و بدین صورت قدرت وپا یگاه اجتماعی-پرستیژ-خود را حفظ وبعضا حساب بانکیشان را نیز بیش از پیش چاق ترمیگردانند


خلاصه کنم:رهائی انسان از زندان کنونی جوامع بشری ,که خود بخشا درساختن آن سهیم بوده, لایه های متعدد اقتصادی ,سیاسی, فرهنگی(در مورد ایران شق مذهبی ش میچربه)دارد. و برای آزاد کردن خویش از زنجیر های اسارت به گونه ای کامل و تمام عیارراهی طولانی در پیش رویمان است

هرچند همیشه و در هر شرایط از قیام ها و شورش های خود جوش مردمی میبایست خرسند شد و نه تنها از آن حمایت کامل بلکه شرکت مستقیم در آن کرد(مثلا جنبش سبز و...) ولی این نیز اشتباه محض است که توهم این را داشته باشیم که این جنبشها, بدون برنامه هدفمند(بخوان نبود تئوری-هرچند کلی-انقلابی آنارشیستی ) به پیروزی انقلاب, یعنی سرنگونی سرمایه داری و دولت , بیانجامد !! یقین داشته باشیم که بعد از خوابیدن گرد و خاک های این جنبش های شکوهمند(بمانند جنبشهای اخیر اروپا:اسپانیا و فرانسه), ارتجاع حاکم و تا بدندان مسلح , با داشتن  و استفاده تمام و کمال امکاناتش, بهترین فرزندان انقلاب را قلع و قمع کرده-کشته ,شکنجه و زندانی, اکثریت مبارزین را سر خورده  و عده ای دیگر را در خماری/ سردرگمی به کناری خواهد زد

مگر اینکه به یاوه گویان و دستمال یزدی بدستان مزدوری(حال در هر لباسی:"استاد" دانشگاه یا "اصلاح طلبان" مکاری که  مثلا دور و بر موسوی ها و...پرسه میزنند)گوش فرا دهیم که مثلا جنبش سبز را "جنبش جامعه مدنی" برای احقاق حقوق بورژوائی شهروندی توصیف میکنند وبا شیفتگی شخصیشان به مقام و مراجع آتی دولتی-قدرت-سعی درتحمیل شکستی دیگر بر جامعه ملتهب و تشنه آزادی  حقیقی(و نه صوری بورژوائی)ما میکنند 

از نظر این نویسنده تنها راه رهائی از قید و بند این جامعه سرمایه دارانه توام با دولت انگل منش حامیش وبا ایدئولوژی دینی- مذهبی اش(مثلث شوم) همانا با ساختن موازات گونه نهادهائی, هر چند مبتدی اما ضروری, انقلابی در بطن همین جامعه مریض و اسکیزوفرنیک کنونی شروع میشود و شدنی ست .این نهادها با  تبلیغ وترویج بینش انساندوستانه پایه های جامعه آنارشیستی  آینده را 'گاماس گاماس'(یواش یواش بقول ارمنی های عزیزمان)خواهند ساخت:عشق به همنوع, همبستگی و کمک متقابل و بدون هیچگونه چشمداشتی(عقل انسانی و نه ابزارگرایانه  جامعه بورژوائی) ارکان این جامعه بشردوستانه میباشند

نطفه های این جامعه انسانی  را میبایستی در محیط کار-محیط زیست (خانه) و محله بنا گذارد.جامعه ائی که از مالکیت خصوصی برابزار تولید و مصرف, استثمار انسان -کار مزدی/برده داری,پول , زندان .... و دیگر پدیده های موجود در جامعه شقه شقه شده کنونی/جهانی خبری نیست و به تاریخ پیوسته و فقط در موزه مردم شناسی از آن یاد خواهد شد


نابود باد روابط کار و سرمایه
زنده باد آنارشی


پیمان پایدار 

No comments:

Post a Comment