Saturday, August 13, 2011

آنارشیسم:کماکان تنها تئوری انقلابی ضد سرمایه داری, قسمت پنجم

مقدمه

سه روز پیش ,این قسمت از کتاب رفیق "جیمز هرود" ( شیوه تو خالی کردن سرمایه داری را به بخش چهارم رساندم . و اکنون ادامه آن.
پیمان پایدار

****************************

راههای شروع در آوردن دل و روده سرمایه داری
Ways to begin Gutting Capitalism

(14)با پلیس همکاری نکنید

شاید به جز در بخشهای فقیر نشین شهری[همون حلبی آبادها(1)]پلیس در کشورهای پیشرفته سرمایه داری در محیط اجتماعی خیلی دوستانه ای کار میکند. این شرم آور است . این انعکاس برخورد بد و کمبود آگاهی سیاسی از طرف ما میباشد.سیل عظیمی از مردم کماکان فکر میکنند که پلیس ها محافظ ما در مقابل جرم و جنایت میباشند, در حالیکه در حقیقت با بی دفاع قرار دادن ما, پلیس ها جز اصلی جنایات میباشند. پلیس شاید جز بخش کمی از وقتش را با بی میلی صرف مشکلات مردم عادی بکند(راستی آخرین باری که پلیس دزدی که از شما چیزی ربوده را دستگیر کرده و اشیای دزدیده شده را پیدا کرده؟). حال آنکه بخش عظیمی از وقتشان صرف دفاع از املاک شرکت های بزرگ, سرکوب گردهمایی ها و جنبش های غیر تائید نشده, خاموش گرداندن تظاهرات, پائیدن /تحت نظر گرفتن دائم ما, توسط ماشین های گشت دنبال ما آمدن و خلع سلاح کردن ما میشود(شما حتی برای حمل اسپری, که برای پاشاندن گاز عصب آور(2) به صورت شخص مهاجم عمل میکند,ملزم به اجازه قانونی می باشید) . پلیسها مزدوران خط مقدم سپاهیان سرمایه داران هستند.خوب, حداقل کاری که میکنید این خواهد بود:هیچگاه از پلیس آدرس نپرسید.هیچگاه از پلیس به خانه تان برای دادن توصیه در مورد مسائل امنیتی دعوت به عمل نیاورید(آنها چنین برنامه هایی را دارند).با هیچگونه از برنامه های پلیس ها که برای سازماندهی ما و همسایه هامان علیه جنایت طرح
ریزی میشود همکاری نکنید.اگر شنیدید که پلیس میخواهد به مدارس دولتی برای سخنرانی در مورد امنیت به کلاس ها بروند, بچه هایمان را آنروز به مدرسه نفرستیم.هر وقت میبینید که پلیسها میخواهند کسی را دستگیر کنند ,دوروبرشان جمع شوید و نظاره گر باشید ;حضور صرف ما عامل بازدارنده میباشد.پائیدن پلیس ها را سازماندهی کنید.هیچگاه به سئوالاتشان به جز آنهائی که قانونا الزامی است پاسخ ندهید; به جای آن از حقمان در ساکت ماندن استفاده کنیم(می بایستی از حقوق خود آگاه باشیم).این شاید ما را با مشکلاتی روبرو گرداند.هیچ چیزی پلیس ها را خشمگین تر از این نمیکند که به سئوالاتشان پاسخ ندهی.اما این اساس عمل مقاومت میباشد, و اگر وسیعا پیاده شود سریعا به این آگاهی وسعت می بخشد که پلیس ها حامی ما نیستند. این گفتن ندارد که هیچگاه برای از زیر جریمه در رفتن با پلیس ها چرب زبانی نکنیم.

(15)هر چه زودتر ترک تحصیل کنید                                                        

   مدرسه اجباری در اکثر ایالت ها در سن 16 سالگی تمام میشود.درآن وقت است که میبایستی ترک تحصیل کرد.برای یک قرن و نیم این ایده برای طبقه کارگر خریداری داشت که آموزش و پرورش راه بهبود زندگی است,اگر نه برای خودمان حداقل برای بچه هایمان. این برای عده ای در کشورهای مرکز برای مدتی کارایی  داشت.اما حتی در اوج رونق خودش همیشه مبالغه شده بود زیرا سیر فرازین یا تحرک فراسوی(3) با محدودیت های ساختاری روبرو میباشد(به دیگر سخن, فقط تعدادی مشخص کار در سطوح بالا موجود میباشد).مدت هاست که تحصیل ارزش آزادیبخش خویش را از دست داده است.به جای آن تبدیل شده به نهادی کلیدی برای
  بی تحرک (پاسیو) نگاه داشتن و شستشوی مغزی طبقه کارگر! به آنها درس اطاعت, وقت شناسی و بی عملی (پاسیو بودن) میدهد. ابزاری است انضباطی . خود مختاری, کنجکاوی, خود انگیختگی ,نو آوری و خلاقیت را نابود میکند.چشم بندی بر روی جمعیت میگذارد(فقط به اندازه چهار انگشت جلوی چشم را دیدن-م). و ساختار هرمی(هیرارشی) و طبقه بندی را تقویت میکند.احمقانه است که بطور اختیاری وارد چنین سیستمی شد.ترک تحصیل به معنی کنار گذاشتن فراگیری علم ودانش نمیباشد. بدین معنی است که ما به گونه ای فعال مسئولیت آموزش و پرورش خویش را بدست گیریم.شش نکته زیر نیز به تحصیل وابسته  میباشد
(16)بی خیالی در مورد نمره گرفتن

برای نمره اهمیت قائل نشوید.حداقل کار ممکن را برای گرفتن صرف نمره قبولی انجام دهید تا سالهای تحصیل اجباری دولتی پایان پذیرد.نمره گیری در سیستم مدارس شبیه سیستم مزدگیری درون کارخانه است که به جای همبستگی موجب رقابت در بین ما میشود و ما را گمراه میکند تا بلکه برای تائید گیری از مسئولین به تلاش و تکاپو همت گماریم. یک شیوه برخورد است که بعدها در محل کار خدمت بزرگی به سرمایه داری میکند .


(17)در خود آموزی فشرده در گیر شوید

بدنبال افراد با مطالعه در جنبش های مخالف بگردید و ازشان بخواهید که لیست مطالعاتی برایتان تدارک ببینند, سمینارها ترتیب دهید و یا برای جمع سخنرانی بکنند.گروه های مطالعاتی تشکیل دهید, به خواندن و مطالعه پیگیر دست بزنید, نشریات آلترناتیو بخوانید, به دیدن ویدئو و کاست هایی که توسط رادیکالها تهیه شده گوش دهید.این کارها با صرفه جویی در وقت و انرژی از تحصیل در مدارس میتوانند انجام گیرد.طبعا این تا حدی کشش دارد.اگر شما میخواهید زیست شناس دریائی و یا جراح مغز شوید احتمالا میبایستی به مدرسه/دانشگاه بروید.اما حتی در اینجا راههایی میتوان یافت که بخشا خود را از سیستم تحصیل رسمی آزاد و رها گرداند.برای ثبوت کاردانی و لیاقت, اغلب راههایی مستقل از مدارک دانشگاهی بمانند امتحانات و یا تجربه کاری عملی موجود میباشند. برای بعضی  مهارت ها مثل نجاری شما میتوانید به آموزشگاه پیش آموزی بروید(که وقت کمتری میطلبد) یا به شاگردی بپردازید.نکته اساسی این است که ما دیگر به مدارس به عنوان مکانی که میتوان آموزش دید نگاه کنیم. حجم بزرگی از مطالبی که در مدارس ملزم به فراگیری اش هستیم برای سلامتی و بهزیستی ما زیان آور میباشد.حتی مواد درسی صرفا تکنیکی مملو از تعصبات و ارزش های طبقه حاکم میباشند. با طرد مدرسه ما خود را از این تصور باطل رها خواهیم کرد, خود را آزاد می کنیم تا شروع به کسب آنگونه معرفتی کنیم که برای نابودی سرمایه داری لازم میباشد.خودمان را نجات بخشیم, کره زمین را, "آزادی و عدالت را برای همگان" برقرار سازیم.  

(18) از جنبش خودآموزی خانگی حمایت کنید

هر چند اکثریت کسانی که در این جنبش شرکت دارند بنیادگرایان دست راستی میباشند, یک بخش کوچک چپ گرا نیز موجود است.خودآموزی خانگی در خیلی از ایالات قانونی میباشد.میبایستی واجد یک سری شرایط باشیم.طبعا دولت هنوز دستی در آن ندارد.معهذا راهی ست برای آزاد سازی خویش از کنترل دولتی آموزش و پرورش. برای تک خانوار عملی کردنش مشکل , اما برای پیوستن چند خانوار بهمدیگر بهتر کار میکند, و نور علا نور خواهد شد وقتی یک محله در گیر شود.راهی ست برای بدست گرفتن آموزش و پرورش خویش
شاید شما سئوال کنید که چرا ما از همه منابع "مدارس دولتی " از قبیل کتابخانه, محل ورزشی, استخر, اتاق های درس کامپیوتر, لوازم هنری, کارگاه ها, زمین های ورزشی دست بکشیم و تازه با زحمت دنبال عملا هیچ چیز در اتاق نشیمن مان بگردیم. بگذارید علتش را بگم. مدارس دولتی اصلا همگانی نیستند و هیچگاه نبوده اند.آنها مدارس سیستم حاکم , مدارس طبقه حاکم میباشند . سرمایه داران از همان روز اول سیستم مدارس را کنترل میکرده اند, حتی در سطح محلی اعضای هیئت-انجمن- مدارس تقریبا همگی محافظه کاراند, از ثروتمندترین اعضای منطقه تشکیل شده و حامی وضع موجود میباشند .اخیرا حتی به کمپانی های بزرگ و ارتش نیزاجازه داده شده که در این انجمن ها به شکل فجیعی سهیم شوند. کنترل سیستم مدارس موجود توسط خود مردم بمانند داشتن کنترل بر روی کارخانه ها , بیمارستان ها و دولت میباشد-هیچ استراتژی پیاده شده تا بحال موفق نشده است.خیر, بهتر است قید منابع موجود را بزنیم تا بلکه آزاد باشیم ارزش های خود را تدریس کنیم,آگاهی مورد نیاز را کسب کنیم, معرفت دو باره شکل دهیم, حتی معرفت تکنیکی را, به سمت اهداف خویش و به ایجاد فرهنگی خود مختار دست بزنیم .

 (19)مدرک و گواهینامه را طرد کنید

یکبار یک دوستی را دیدم که از فرط خوشحالی دریافت نهائی مدرک دکترا زد زیر گریه ! این نشاندهنده چگونگی نفوذ عمیق ارزشهای سرمایه داری بدرون شخصیت هایمان میباشد .حقیقتا این در ضمن یک موفقیت شخصی,علی رغم مشکلات و سختی های زیاد, بوده است .معهذا نشاندهنده این است که با دریافت مهر تائید از دولت به این اعتقاد رسیده ایم که ما انسانهای بهتر و فاضلی (مهذبی) هستیم

ایده کسب مدرک به تمام معنی ارتجاعی است. دنبال مدرک رفتن, خواهان دریافت گواهینامه(جواز) از طرف دولت شدن, تماما ارتجاعی است.آنها این سیستم مدارک را به ساختار کاری مرتبط کرده اند.مدارس اردوگاه پرورش و مراکز غربالگری برای جهان کمپانی های سرمایه دارهاست.اگر شما تحمل 12 ,16 و یا حتی 20 سال تحصیل را دارید, شاید آنقدرها هم بقیه عمرتان را به عنوان پروفسور, مدیرعامل, بانکدار, وکیل و یا کشیش بد نگذرانید . حتی برای کارهای روزمره طبقه کارگر در ادارات, مدارس مراکز غربالگری است .اگر شما نتوانید انضباط مدرسه را بپذیرید, حاکمیت اداری را نیز تحمل نخواهید توانست .اگر شما نتوانید نمره گرفتن, سرزنش, تنبیه و توهین شدن را در مدرسه تحمل کنید, همین ها را در محیط کار نیز پذیرا نخواهید شد .

 اگر ما برای بقا یافتن در بازار کار بدون برو برگرد نیاز به گرفتن مدرک داریم ,نمیبایستی بهرحال مفتخر به "دریافت مدرک" باشیم. مدارک را میبایستی همانا بمانند مالیات, به خدمت نظام رفتن, وظیفه شرکت در هیئت منصفه(ژوری), یا آزمایش مواد مخدر نگاه کرد : قوانین شاق تحمیل شده از طرف دولت, چیزی که میبایستی هر جا که شد از آن اجتناب ورزید و یا جائی که نمیشود به حداقل رساند. 

شاید برای این نصیحت کمی دیر باشد:سرمایه داران خود دارند مدارس را ترک میکنند و به اصطلاح آموزش و پرورش دولتی را, چرا که آنها دیگر نیاز زیادی به کارگران تحصیل کرده ندارند. آنها کاملا خوشحال خواهند شد که میلیاردها انسان در نادانی غرق شوند.مردم اینجوری ضعیف ترند . پس نفی مدارس از طرف ما میبایستی شدیدا با اراده ای آهنین برای کسب معرفت, مهارت و تبدیل شدن به انسانهائی با تحصیلات عالی توام باشد. ما اینکار را میبایستی توسط خودمان, با دوستانمان,همسایه هامان , و رفقایمان به سرانجام رسانیم.

 (20)خط فکری- باب روز- تقسیم معرفت اجتماعی را نفی کنید

حدود یک صد سال پیش,عمدتا در جواب به جنبش خیلی
 قوی کارگری و فرهنگی شدیدا رادیکال, محافظه کاران در اروپا شروع به بسته بندی معرفت اجتماعی به رشته های گوناگون کردند, که خیلی زود به عنوان دانشکده ها و بعد هم به عنوان حرفه و کار در بازار کار نهادی شدند. رشته های اصلی اقتصاد, علوم سیاسی و جامعه شناسی بودند. همینطور تاریخ کاملا به عنوان یک رشته تخصصی و محدود تقسیم شد. فلسفه نیز لیکن. روانشناسی زودترها جدا شده بود. مردم شناسی به آنها اضافه شد.هیچگونه توجیهی برای هیچکدام از اینها وجود ندارد بطور مثال چیزی به اسم اقتصاد وجود ندارد.اما همچون ادعائی به عقل افراد دوران حاضر احمقانه می آید. کاری که محافظه کاران موفق به انجامش شده اند اینست که شیوه دیگر نگاه کردن به زندگی بشر را, که از مباحث کاملا متفاوتی برای نقد رادیکال تمدن سرمایه داری استفاده میکند, به تمام معنی در هم کوبند.این تقسیم بندیهای دروغین/کاذب در حال حاضر بزرگترین موانع درک جهانی که در آن زندگی میکنیم است.

(21)به دانشگاه نروید

بخاطرتمامی دلایلی که در بالا آوردیم , رفتن به دانشگاه دید باطلی است .هیچکس شما را مجبور نمیکند.پس نروید.این سالها را میتوانید در جائی دیگر به استفاده بهتری برسانید. اصلا معنی نمی دهد که اختیارا 2 ,4 ,5 یا 8 سال دیگری به آنها دهیم که مورد ستم مان قرار دهند و له و لورده مان کنند .  

*****************************************************
(1)Urban Ghettos / (2) Mace / (3) Upward mobility
_____________________________________________

 شانزده مورد دیگر مانده.....ادامه تا روزی دگر

No comments:

Post a Comment