Thursday, March 21, 2013

بهارانه- برقص تا برقصیم!
 
با عاریه گرفتن بخشهائی از صفحه مجازی امروز رفیق آنارکوفمینیستمان روزا روشن
و با اجازه تصحیح کردن تعدادی غلوط املائی و بعضا تعویض لغات "فرنگی" به فارسی
 . در آخرین مقاله زیبایش که درزیر آورده شده .
با درود بیکران و همیشگی به او
پیمان  پایدار
 
*****************************
رقص گروه خورشید خانوم جلوی سفارت رژیم 2010


It's been 31 years that dance has been banned in Iran. In these 31 years, the government
of Iran has tried to eliminate the presence of women in society. The rights of women have
thus been ignored. Therefore, Khorshid Khanoom Dance Group invitees all the women and
men to come and dance in front of the Iranian Embassy in the capital of Canada, Ottawa.
Weltfrauentag Dance, iranischen Botschaft


مراسم 4 شنبه سوری ایران- کلیپهای جدید
درگیری با نیروی انتظامی چهار شنبه سوری 91 در شیراز –صدرا
مراسم چهارشنبه سوري درگلسار رشت۱۳۹۱
مراسم چهارشنبه سوری با هیجان در تبریز . March 19, 2013 – YouTube
نیروهای انتظامی فرا میرسند اما مراسم همچنان ادامه داشت
مراسم چهارشنبه سوری رد اکباتان تهران . March 19, 2013 – YouTube
--مراسم بزرگداشت چهارشنبه سوری 1391 در شهر هرات –افغانستان
صحنه ايي از مراسم چهارشنبه سوري در ورامين
گفتگوي راديو ندا با شهروندان در ايران در مورد گراني اجناس در آستانه عيد نوروز

ویلی آسترویل- برگردان: بابک پاکزاد
دوشنبه گذشته، برای حضور در کنسرتThanassis Papakonstantinou ، یکی از بهترین و پیشرو ترین موسیقی دانان فولکلور، پنج هزار نفر به استادیوم لوانوفیو در تسالونیکی ، دومین شهر بزرگ یونان، سرازیر شدند . استادیوم جای سوزن انداختن نداشت.تمام بلیط ها فروخته شده بود و بیش از هزار نفر پشت درهای استادیوم ماندند و نتوانستند برای شنیدن کنسرت وارد شوند.
 
در دوشنبه های دیگر، چنین اجراهایی آن چنان جالب توجه نخواهد بود، تنها یک واقعه ی دیگری است در پایتخت تپنده فرهنگی و آموزشی یونان. اما روز دوشنبه، ۱۱ فوریه، این هزاران تن فقط برای موسیقی آن جا نبودند، آن ها برای همبستگی با کارگران Vio.Me حضور پیدا کرده بودند.
 
Vio.Me یک کارخانه مصالح ساختمانی است که نظیر بسیاری از کسب و کار های دیگر در کشور، براثر بحران اقتصادی جاری تخریب و نابود شده و کارگران اش از می ۲۰۱۱ تا کنون حقوق دریافت نکرده اند.مالکان کارخانه را رها کرده اند، وبه نظر می رسد کارکنان آن ، نخستین کاندیداهای پیوستن به ۲۷ درصد از جمعیت یونان باشند که هم اکنون بیکارند.اما کارگران Vio.Me راه مبارزه را برگزیدند.
 
آن ها اقدام به تشکیل مجمع عمومی کردند و طی مجموعه ای از نشست ها این تصمیم را اتخاذ کردند که آن ها می خواهند کارخانه به کارش ادامه دهد و در این مسیر از دمکراسی کارگری وکنترل افقی استفاده شود.آن ها تحرکات تازه ای را در جامعه ی اطرافشان آغاز کردند، و طی مبارزه با مالکان غایب ، همپیمانانی یافتند، این امید شعله ور شد که با اشغال کارخانه و در اختیار گرفتن مالکیت آن می توان زندگی را از نو به کارخانه بازگرداند. همان طور که مبارزات بالا می گرفت ،اذهان را در سراسر یونان و حتی سراسر جهان به خود جلب کرد.
 
کنسرت روز دوشنبه جهت جلب کمک های مالی، به دنبال راهپیمایی بزرگ در مرکز شهر تسالونیکی ، برگزار شد و نشان داد تا چه سطح وسیعی مبارزات آن ها برای احیای کارخانه، شهر را برانگیخته است.آن در حکم نقطه اوج بیست ماه اقدام شدید و خستگی ناپذیر بود ، آن در معنای یک جشن عمومی بود: آن ها می دانستند که روز بعد در ۱۲ فوریه، آن ها دوباره از نو کارخانه را راه اندازی خواهند کرد.
 
روز بعد، صدها تن از حامیان به سوی کارخانه راهپیمایی کردند.کارگران آن جا بودند، آماده و منتظر، و در برابر دوربین های تلویزیون و تشویق و تحسین عمومی، ماشین ها را به کار انداختند.
 
بخشی از دلیل این کهVio.Me چنین توجه و حمایت قدرتمندی را به خود جلب کرد این است که آن نخستین پروژه صنعتی تحت کنترل کارگری در یونان پای دربند ریاضت است.و کارگران به اقدام خویش بمثابه الگوی آن چه می توان برای نجات یونان از بحران انجام داد می نگرند:
با صعود میزان بیکاری به ۳۰ درصد – خسته و بیمار از وعده های سر خرمن و مالیات های بیشتر – و با حقوق های پرداخت نشده از می ۲۰۱۱ ، کارگران Vio.Me …. عزم اشان را برای این که طعمه شرایط بیکاری دائمی نشوند ، و به جای آن، کارخانه را در دستان خویش گرفته و خودشان تولید را آغاز کنند ، اعلام می نمایند.”
 
کارخانه اکنون یک هفته است که راه اندازی شده، اما درست مانند تمام تعاونی های تحت کنترل کارگری، گام و مرحله نخست بسیار جدی است، این همان مرحله ای است که مستلزم بیشترین سرمایه گذاری است و به کار گیری دمکراسی کارگری و فرایند تولید افقی با کار و زحمت درحال تعبیه و تمرین است.شما می توانید بیشتر بیاموزید، بیانیه های همبستگی و یا موارد اهدایی خود را به www.viome.org ارسال نمایید.
کلیپ موزیک
نوروز با صدای رعنا- رعنا
Rana Mansour - Sarab ||رعنا منصور – سراب


جام شربت به جام زهر گفت: تو شرفیاب شو، من در خدمت مردم خواهم بود.
آزادی وقتی فهمید ” اتحاد ” آلت دست قرار گرفته، پاسپورت پناهندگی اش را تمدید کرد.
چپ، مابین تابلوهای گردش براست، خود را گم کرده است.
در جاده سازی برای حفظ نظام همۀ تابلوها ” گردش براست ” شدند.




 
بعد از چند روز سرماخوردگی, طبق معمول شدید. امروز کمی حالم بهتر بود و طبق معمول عادات روزانه عین یک کارمند نشستم پشت میز  لب‌تاپم تا بلکه امروز چیزهایی بنویسم. و طبق معمول اعتیاد به دنیای مجازی و زندگی روی خط کامپیوتری ، فیس‌بوک را باز کردم و حال و هوای یکی از عکس‌هایی که چند سال پیش از زنی رهگذر گرفته بودم دلم را هوایی کرد و یک شعر و یک مقام / رتبه نوشتم تا این‌که این بغل در همین گوشه‌ی "تیکر" نشان داد که «حسام سلامت» مقام / رتبه محسن .. را تائید علاقه زده بود. توجه ام جلب شد و مقام / رتبه  را دیدم. نویسنده از دوستان من نبود آن محسنی نبود که من می‌شناخم و اما توجه ام در هر صورت جلب شد و مقام / رتبه  را,که طولانی هم بود, خواندم. اگر شاعر باشی و اگر کمی فرم و ساختار را در مطالعه و تجربه شناخته باشی ناخودآگاه یک عادت اولیه این است که به ابتدا و انتها و در واقع آغاز پایان و بعد ساخت عمودی متن توجه می‌کنی و آن‌گاه به ساخت افقی و نهایتا محتوایی متن دقت می‌کنی. این گونه بود که اولین کلمه از مقام / رتبه  این بود«به گا بودن وضعیت زنان». دقت کنید جوان "روشنفکر" امروزی مرد ایرانی (خاورمیانه‌ای) که برای جبران از هم پاشیدگی شکاف به جا ماندن از سیر تاریخ تفکر، و هویت شق شده و شقه شده‌اش، نیاز دارد بدون شک مغزش را از ملات گفته‌های نیچه تا بدیو رانسیر , دریدا , فوکو , آدورنو و.. بچپاند، وقتی می‌خواهد از « زن» بنویسد اولین واژه‌اش «به گا رفتن زن» خواهد بود. و انتهای متن وطلانی و بسیار فاضلانه‌اش این جمله خواهد بود « در مقابل چنین فمنیست هایی همواره وسوسه می شوم چنین سوالی را بپرسم:"ببخشید سایز کرست تون؟
 
در واقع مشکل "روشنفکر" جوان مرد امروزی که ناگزیر و ناچار است برای در عرصه بودن و همچنان دلبری قهارانه و قدرتمندانه از «زنان» همان موجوداتی که در هر وضعیتی در ذهن او« به گا» می‌روند، گاهی هم از زنان و فمینیسم و ۸ مارس بنویسد، این است که فراموش می‌کند آن چپاندن مغز از انواع و اقسام ئئوری‌های رانسیری , بدیویی , دلوزی و بنیامینی هرگز به نشانه‌ای برای رهایی و رها شدگی از جهان سنتی و« طفولیت به تقصیر خویشتن»(تعریف کانت از روشنگری)، ذهن‌اش نمی‌شود. بلکه آن چیزی که باید از آن بگریزد همان چپانده شدگی مغز از « کیر»ش می‌باشد. بله, همان حضرت اعظم کیر, این ابر عضو عالم بشریت که تمامی تلاش متفکران و اندیشمندان مرد به آن‌جا ختم شده ,که با  اسطوره سازی از آن و « فالوس» نامیدن‌اش، بلکه از این وضعیت رقت بار آویزانی و شل و ولی که هر بار باید برای یک سکس ساده و همان عمل مشعوف و لذت بخشانه ، که هرگز هم به آن دست پیدا نخواهد کرد ,از سنتی‌ترین داروهای گیاهی تا قوی‌ترین مخدرها و ویاگراها را مصرف کرده ، بلکه بتواند بعد از تمامی این دلبری‌های تئوریک یکی از صاحبان و مفعولان و فعالان این «وضعیت به گا رفته» را بگاید. مشکل اصلی برای روشنفکر مرد سنتی خاورمیانه‌ای شق شده و شقه شده که مثل تمامی وامداران جامعه‌ی مردسالاری تمامی ارکان و پایه‌های تسلط هویت مردانه‌ی پاره پاره شده و خراش دیده شده‌اش را توسط تلاش فمینیست‌ها لرزان و برباد رفته می‌بیند، این است که برای ورود به این وضعیت فراموش کرده است که ابتدا باید شلوارش را در بیاورد اما این بار نه برای «گاییدن» بلکه برای رسوا شدن و آمادگی برای رسوایی و «شرم». شرم از آن‌چه که تاریخی از وی و هویت وی در مقابل تبعیض بنیادین و تاریخی علیه جنسی که در ابعاد همان تاریخ تفکر مذکرش آن «جنس» را به«جنسیتی» تعریف و تبیین کرده است که به اعتراف خودش« به گا» رفته است. اعتراف سنگین تر از اینکه نگاه وی به این "به گا رفتگی" هنوز نگاهی تبعیض آمیز و تحقیر آمیز است و آن‌چه را که رویای همیشه‌ی «مَیل»اش می‌نامد نهایتا بعد از ارگاسم برایش وضعیتی اندوهگین و ناامیدی فلسفی است که باز طبق همان تفکر اسطوره‌ی تاریخی اش مقصراش «زن» است که با «اغوا»ی مرد، وی را به چنین ورطه‌ی هولناکی و گردابی چنین هایل افکنده است. در آوردن آن شلوار و عاری کردن خود از آن «کیر اعظم» یا همان کیر بزرگ که رویای برساخته‌ی مردان است ,و  طبیعتا , علمی و پزشکی آن‌قدرها هم بزرگ نیست که در رویای خودش فکر می‌کند, و هنوز هم نمی‌داند اساسا بزرگ بودنش خیلی هم اهمیتی ندارد!! این اهمیت عظیم نیز تنها مربوط به رویاهای بالینی خود مرد است و نه چیز دیگر. آری «شرم» نقطه عظیمت است برای برساختن و فکر کردن به آن‌چه قبل از ما وجود داشته است و اگر به فرض در تکوین آن مشارکتی نداشته‌ایم در تبیین و تداوم آن مشارکت هر روزه داریم. اگر به نام من مرد امروزی نبوده است بدون هیچ شک و شبهه‌ای به «کام» ناکام مرد بوده است. این ناکامی ابدی به آروزی کام یافتن هم‌چنان این تاریخ تبعیض را ادامه می‌دهد. آن چه لازم است این است یک بار عریان شوی و همگان تو را همچون ابژه‌ی بی پاسدار تاریخی از تفکر فلسفی و روانکاوی ببیند . شرم تنها چیزی بود که توانست جامعه‌ی آلمانی را که تجربه‌ی فاشیسم ,تبعیض نژادی (راسیسم) و یهود سوزی را از سر گذرانده بود، دوباره از نو بسازد. شرم و باورکردن به انحطاط تنها راه و نقطه‌ی عظیمت برساختن تاریخی نوین و اندکی انسانی تر است.



صبر کنید ,خیلی هم بی انصاف نیستم به محتوای نوشته هم خواهم پرداخت .محتوای نوشته‌هم به جز رجز خوانی ‌هایی که شبیه همان پهلوان‌های زورخانه‌ای با جملاتی مطنطن آوردن و اشاره به دال‌های دلالت کننده به دانایی از تفکر جهان که برای مرد امروز بیشتر جایگزین همان سلول‌های عضله در بازوها و ران‌ها و گردن کلفت است، می‌رسد به همان گفتار سلطه گرانه‌ی تمامی گفتمان مسلط.
 
یعنی قدرت مسلطی که حق این را برای ابد برای خودش قا‍ئل است ,که مورد سلطه قرار گرفته شده را حتا در صورت دست یابی یا تلاش برای گفتمان مستقل به گفتمانی «‌عکس العملانه » و «درون گفتمانی» از گفتمان مسلط در آورد. یعنی برایش تقسیم بندی کند که خیر و سعادت «تو»ی تحت سلطه‌ی من در چیست . برایش تعریف کند چه چیزی برای تو خوب است و چه چیزی بد. کدام راه به سعادت تو ختم می‌شود و کدام راه به شقاوت تو. داستان تکراری مخالف معترض و منقد «خوب» و«بد». تقسیم بندی دوگانه و میل به تقسیم دوگانه‌ای که حتا این را هم از اندیشه‌های«دریدا» نیاموحته است که این روش از بینش فکری مردانه است و این « دوگانه»‌ها و دوگانه سازی‌ها (بخوان دوآلیسم غیر دیالکتیکی) یکی از ابزار سلطه در تاریخ تفکر بوده و هست. محتوای مطلب این است که «فمینیسم خوب» کدام است و« فمینیسم بد» کدام. تقمسیم بندی زنان به زنان خوب وزنان بد. فرقی ندارد در تفکر سعدی و زن خوب آن باشد که بازار نرود و زن خوب فرمان بر پارسا آن یکی. نیاموخته که این تقسیم بندی از همان میل فالوسی و یا همان کیر معمولی خودش آمده است که میل به تقسیم بندی و دوگانه سازی از چیزی را دارد که در ساخت تفکر غیر فالوس محور «دوگانه‌ای غیر قابل تقسیم به یکان است» (اریگارای).تمام تفکر این است که بگوید که « نسرین ستوده» و «شیرین عبادی» و «مهرانگیز کار»به دلیل این که ایشان یعنی«مرد» تشخیص می‌دهد خوب است و هرنوع تفکر فمینیستی دیگری غیر از آن‌که آنان(مردان) تشخیص می‌دهند بد است.
این روش از روش تقسیم بندی گفتمان تحت سلطه توسط گفتمان مسلط آن‌قدر روش غیر آشنا و دوری نیست. در تمامی گفتمان های سلطه یافت می شود. تقسیم بندی « سیاه پوست خوب» و «سیاه پوست بد»، «سرخ پوست خوب» و «سرخ پوست بد» و در همین کشور و همین تفکر به قول خود نویسنده به زبان فارسی « کورد خوب» «کورد بد»،« کارگر خوب» «کارگر بد» و نهایتا در این بحث « زن خوب » و « زن بد» و برای تئوریک جلوه دادنش «فمینیست خوب» و «فمینیست بد».
 
این نوع تفکر همیشه هم دوگانه است. دوگانگی تفکر مردانه دست از سر تفکر مردانه بر نمی‌دارد. یکی از ویژگی‌هایش این است که یکی از طرفین این تقسیم بندی همیشه مجهول و گم و نامعین است. در این تفکر معمولا یکی از طرفین قابل تعریف است و با تعیین برخی ویژگی‌های مورد نظر گفتمان مسلط از خوب‌ها و یا بد‌ها مابقی باقی مانده می‌رود در دسته‌ی دیگر. یعنی گاهی فقط مصداق‌های خوب و ویژگی‌های بد برشمرده می‌شود اما مصداق‌های خوب یا ویژگی‌های بد شکل و مفهومی ندارد. ساده‌تر این‌که همیشه یک سو به عنوان «خود» تعریف می‌شود و مابقی« دیگری» سازی است. به عنوان مثال«‌کورد خوب» کوردی است که مثلا یا طرفدار، سلطنت طلب‌ها و اصلاح طلب‌ها باشد، یا طرفدار تمامیت ارضی و یا طرفدار انترناسیونالیست باشد، یا مسلمان باشد، یا شیعه باشد، یا چپ باشد، یا زبان فارسی را زبان اول و آخر خود و «میراث معنوی و مشترک»!!! بداند. یا برای کلمه‌ی ایران اشک در چشم‌اش جمع شود، یا پرچم ایران را فرقی هم نمی‌کند با نشان شیر و خورشید یا کلمه‌ی الله، دوست بدارد. اگر غیر این موارد است نیاز بر برشمردن ویژگی ها, عناصر و شاخص ها هویتی وی نیست. بلکه او دیگری است و در آن صورت فرقی نمی‌کند هم از طرف اصلاح طلب، هم از طرف دموکراسی خواه، هم از طرف لیبرال و هم از طرف چپ پیشروی مثل مراد فرهاد پور تا چپ وامانده‌ای چون کمونیست کارگری و حکمتیست و هم از طرف محافظه کاران سنتی و جریان انحرافی و خط امامی و سرانجام از طرف تمامی گفتمان سلطه « دیگری» قابل حذفی است که از میان غرایز اولیه و بنادین آدمی سهمش غریزه ی مرگ و سوژه‌ی تخریب و مرگ خواهد بود. به قول دوست عزیز چپی که دارم و ظاهرا با شوخی می‌گفت « کوردی که چپ نباشد که کورد نیست».
 
در این تقسیم بندی هم فمینیست خوب کسی است که هم‌چنان تایید کننده و بر شمرنده و تلاش‌گر آن عناصر  و شاخص هایی باشند که جامعه‌ی سرمایه‌داری و مردسالار به عنوان « گفتمان عکس العملانه » تعریف کرده است . مثلا زنانی که صرفا از حق طلاق و حق حضانت و حق مالکیت  حرف می‌زنند فمینیست‌های خوبی هستند, اما هر آن‌چه غیر از آن‌هاست دیگر فمینیست
 بدی هستند. غافل و ناآگاه از این ‌که بمانند همان افرادی هستند که لیست می‌ دهند و مثل «فهرست شیندلر» توانایی قرار گرفتن در کشتی "نجات نوح پیامبر" را دارند و به عنوان« نمونه‌های عالی» باید تکثیر شوند. تا نژاد برتر و سالم تری از فمینیست تولید شود. غافل از این‌که نمی‌دانند اگر نظریه‌های همان فمینیست‌ها را نیز برشکاف‌اند، آن‌ها نیز ریشه‌ی همان چند عنوان « رسانه‌ای شده» توسط گفتمان مسلط را در همان سکسیت  و تبعیض جنسی و جنسیتی می‌بییند که جناب روشنفکر مرد در انتهای نوشته‌اش اعتراف می‌کند که تنها «وسوسه‌اش دانستن سایز کورست» زنان است !!غافل از این اعتراف هولناک که خود را لو می‌هد که در هر گفت و گوی اینترنتی و هر سخنرانی و هر میز گرد و هر مقاله‌ای که با زنی یا زنانی دارد ته ماجرا می‌خواهد بداند « سایز کورست» آن زن یا زنانی که بر آن‌ها تمرکزکرده است چند است و شنیدن یک عدد مثل ۷۵ یا ۸۰ یا ۷۵ بی، وی را به دنیای رویاهای شق شده و شقه شده‌اش می‌برد و بعد در رویای « وضعیت استثنایی» بنیامینی فرو می‌رود و به فکر مقام  / رتبه ، مقاله و یا سخنرانی بعدی مطنطن کیر محور, غایت گرا، خطی، تک ساختی و تک مرکزی اش فرو می‌رود.
 
آری دوست "روشنفکر" مرد امروزی, متفکر عزیز. راه رهایی  جامعه یعنی هم من مرد و هم آن دیگری « زن» و در تعریف تو « فمینیست» ات، در عوض کردن چهار قانون نوشته یا نانوشته نیست. بلکه دقیقا از همان سکسیتی  می‌گذارد که من مرد یاد بگیرم این کیر چپانده شده در مغزم را به همان ساحت غیر اهواری و غیر اسطوره‌ای شورت برگرداندم و بعد هم در دیدن و مشاهده و تحلیل وضعیت زنان هویت برساخته شده از وی را در اندازه‌های سایز کمر و پستان و باسن‌اش نبینیم و گاهی به یاد بیاوری که برای بعد از از اوج شهوانیت (ارگاسم)هم جایی برای حضور زن در جامعه در نظر بگیری و یاد بگیری که به حکم مرد بودن تعیین کننده‌ی سنجه‌های خیر و شر زنان نیستی و تنها زمانی به عنوان مرد می‌توانی در گفتمان دیگری «به گا رفته» مشارکت جویی که از دریچه‌ی معیارهای علیه تبعیض و فکری و ساختی وروانی و فرهنگی خود وی وارد شوی. و نه از دریچه‌ی همان سایز کورست.

No comments:

Post a Comment